زرند, کرمان, Iran
از سایت ما دیدن فرمایید

Sunday, July 8, 2007

شعری از حمید مصدق


اي قامت بلند مقدس،

تنديس جاودان،

اي مرمر سپيد؛

اي پاكي مجرد پنهان،

در انجماد سنگ؛

من عابدانه در دل محراب سرد شب،

بدرود با خداي كهن گفتم .

هرگز كسي نگفته سپاس تو،

اين گونه صادقانه كه من گفتم .

ديگر مرا،

با اين عذاب دوزخيت

- مگذار

مهر سكوت را،

زين سنگواره لب سرد ساكتت

- بردار

از اين نگاه سرد،

با چشمهاي سنگي تو.

دلگير مي شوم .

اي آفريده من،

آري، تو جاودانه جواني،

من پير مي شوم .

در اين شبان تيره و تار اينك،

اي مرمر بلند سپيد،

تنديس دستپرور من،

پرداختم تو را .

با اين شگرف تيشه انديشه،

در طول ساليان ،

- كه چه بر من رفت -

با واژه هاي ناب

در معبد خيالي خود ساختم تو را

No comments: